집에 빨리 들어올수밖에 없는 이유 이게 바로 부모님의 마음…?ㅋㅋ 또 심바두고 나가야되네..
going back home as soon as possible.it this what's always in my parent's mind...? i can also relate it with
بازگشت به خونه در اسرع وقت. انچه همیشه در ذهن پدر و مادرم بوده ...؟ من همچنین میتونم در ارتباط باشم با...
جونگ هیون:
...simba is so cute
سیمبا خیلی زیباست...
نظرات شما عزیزان:
مهسا19
ساعت1:53---24 شهريور 1393
می ترسم مینی یه دفعه بره برا کم کردن روی ما و اینکه دست از سرش برداریم از اون سگ غول پیکر سیاها :| بیاره........ فک کنم 3تایی بیرونش کنن از خونه اینا پاسخ: والا از اینها هیچی بعید نیس :)
شین وو
ساعت14:00---23 شهريور 1393
آخی شین دیگه واقعا زده به سیمه آخر...!
سینبا هم که انگار الهه زیباییه ...خدایی خیلی خوشگله ! بزار ببینیم این هیون بلخره موفق میشه این دخترش رو بندازه به پسر شین یا نه? دلمون عروسی میخواد والله!
بزن اون دست قشنگه رو به افتخاره این دو گل نو شکفته ...این دو سگه عاشق خخخ! پاسخ: (آیکون دست زدن ) ^__^
لی شین
ساعت10:40---23 شهريور 1393
اِاِِ یونگ هم بابا بوده ما نمیدونستیم؟بچه اون چیه؟ پاسخ: سگ یونگی اسمش جینگیه!
لی شین
ساعت21:13---22 شهريور 1393
بابای عروس(هیون)ناجور پسر شین رو نشون کرده از من گفتن بود بعدا نوه های شین وهیون رو میدن یونگ ومین بزرگ کنن اونا هم مثل اینا خانواده داربشن حس پدری رو تجربه کنن پاسخ: یونگ حس پدری رو تجربه کرده بدن به مینی :))))
لی شین
ساعت15:40---22 شهريور 1393
این شین وسگش خیلی خندن
فک کنم جونگهیون سگ شین یا پسر شین رو برای شاهزاده خانومش نشون کرده ازش تعریف میکنه! پاسخ: خخخخخ خیلی بامزه گفتی :))))
|